اینم یه جورشه!

غروب شد

خورشید رفت...

آفتابگردان به دنبال خورشید می گشت...

ناگهان ستاره ای چشمک زد   !

آْفتابگردان سرش را پایین انداخت

گلها هرگز خیانت نمیکنند!

نظرات 12 + ارسال نظر
خدای گونه ای در تبعید... چهارشنبه 10 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 10:05 ق.ظ http://www.kaveer.blogsky.com

خیانت! واژه ی قشنگیه. بخصوص وقتی قربانیش بشی.
اما نفس حقیر خیلی ها نمی فهمه فرق خورشید با ستاره رو ... و تا دنیا دنیاست خیانت هم جزئ جدایی ناپذیر دوستی هاست!

سعیده چهارشنبه 10 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 12:08 ب.ظ http://www.beedari.persianblog.com

بعضی جمله های کوچک درس های بزرگی دارند. مرسی . شاد باشید

M-M-KH چهارشنبه 10 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 10:35 ب.ظ http://ADOLESCENCE.PERSIANBLOG.COM

الهی و ربی من لی غیرک...

علی چهارشنبه 10 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 11:01 ب.ظ

خیانت ...می تونی خیانت کنی یا بهت خیانت بکنن در حالت اول تو قربانی هستی و در حالت دوو اون قربانیه...عین یک گوسفند که سرشو بریدن....بپا قربانی نباشی...

علی چهارشنبه 10 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 11:14 ب.ظ

آفابگردونی که عاشق خورشیده...
وقتی خورشید نیست بی خیال چشمک ستاره ها میشه..
جالبه

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 08:51 ق.ظ

ببینم چرا با چشمان بسته وجود را تصویر کشیده ای در کنار این واقعیت که گلها هیچ گاه خیانت نمی کنند؟

مجنون پنج‌شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 10:07 ب.ظ http://darolmajnoon.blogfa.com/

للحق
شب و گشتن دنبال خورشید؟ حکما اشکال از خود آفتابگردونه. ستاره هم این قدر مرده که نخواد خیانت کنه. اون قدر مرده که حاضره این تهمت‌ها رو بپذیره ولی حاضر بشه جای خالی خورشید رو پر کنه. مثل اینکه از مامانِ ماهشون یاد گرفتن...
راستی یعنی چی که یعنی چی؟
یه اخراج ساده در اوج دوران کودکی. خاطراتی که حاضر نیستم به این راحتی‌ها فاش کنم.
موفق باشی
یا علی مددی

محمد‌علی خداپرست جمعه 12 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 04:02 ب.ظ http://mohammadali.blogsky.com

دگر صبح است و پایان شب تار است
دگر صبح است و بیداری سزاوار است
دگر خورشید از پشت بلندی‌ها نمودار است
دگر صبح است ...
دگر از سوز و سرمای شب تاریک، تنهامان نمی‌لرزد
دگر افسرده طفل پابرهنه، از زبان مادر شب‌ها نمی‌ترسد
دگر شمع امید ما چو خورشیدی نمایان است
دگر صبح است ...
کنون شب‌زنده‌داران صبح گردیده
نخوابید، جنگ در پیش است
کنون ای رهروان حق، شب تاریک معدوم است
سفیدی حاکم و در دادگاهش هر سیاهی خرد و محکوم است
دگر صبح است ...
و ما باید که برخیزیم
جهان ظلم را از ریشه سوزانده، جهان دیگری سازیم
اگر گرگی نظر دارد که میشی را بیازارد،
قوی چوپان بباید نیش او بندد
اگر غفلت کند او خود گنه‌کار است
دگر صبح است ...
دگر هر شخص بیکاری در این دنیای ما خوار است ...
..... و اما .....
<‌< در مقایسه با گرسنگی کودکی که در حال مرگ است، ادبیات هیچ ارزشی ندارد ... >‌>

هاشمی جمعه 12 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 06:22 ب.ظ

سلام...کاش ما هم مثل آفتابگردان باشیم...در راه خدا و مولایمان هر دم دلتان شکسته تر باد ...التماس دعا

علی پلینده شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 06:09 ب.ظ http://www.ali-filmi.blogfa.com

سلام..آقا من مخلصم..اسم مجله رو که ذکر کردم اونجا!!!
حالا میگم مدیر مسئول جان شما این دفعه رو ندید بگیر!!

روشنک شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 10:44 ب.ظ

مطلبات خیلی عوض شدند ...با این که خیلی کمند ولی عمق دارند ..جای فکر تو ان نوشته ها خیلی زیاده...من شخصا هر وقت به این وبت سر می زنم همیشه یه علامت سوال بزرگ بالای سرم در میاد ...بهت تبریک می گم خیلی زیبا می نویسی ..یعنی از قبل قشنگ تر می نویسی...راستی مسخره کردن با شوخی فرق فن کوئل...من شوخی کردم ..هیچ وقت منظور مسخره کردن را نداشتم . میدونی فرق خندیدن با مسخره کردن چیه ؟؟؟؟؟

آفریدون یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 11:31 ق.ظ http://www.poor-e-abtin.blogfa

با این که مطلبت از نظر ظاهر خیلی قشنگ بود ولی برای من هیچ معنایی نداشت. اون کلمه Exist هم که روی صورت اون یاروه من رو یاد یه شعر انگلیسی انداخت که میگه:
Help me to scape from this existance
I yearn for an answer,can't you help me?
I'm drowning in sea of abused visions and shattered dreams
In somnolent illusion, I'm paralyzed
Why?????



برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد