سفره ای فقط با یک سین!

 

از اولشم حال و حوصله جلف بازی و تخم مرغ رنگی و کثافت کاری سفره هفت سین رو ندارم!

 

میرم بیرون یه چیپس میخرم ، یه مگنوم و دو تا نانی!

به کفاش سر خیابون مخصوصا   سلام نمیکنم 

 و در حالیکه سرم پایینه وارد خونه ای میشم که

صاحباش اونو به مقصد جا قشنگه ای تو جنوب تهران ترک کردن تا سالشونو یه جور دیگه شروع کنن

درست مثه سالهای قبل!

 

*******

چایی میریزم ،  کمی  "جان لاک" میخونم و در حالیکه خیره خیره  به دلقک بازیای خیابانی نگاه می کنم

احمقانه چایی رو هورت میکشم.

چایی با طعم نانی تاریخ مصرف گذشته!

دکمه قرمز رو فشار میدم و هال رو خالی از موجود زنده میکنم.نمازمو که خوندم

SMS  امو که نوش کردم و (...)ام رو آره....

سریعا On میشم.

تا سال تحویل  خیلی نمونده.

هیچکی Net نیس!

سرمو گرم میکنم و Webچرخ میزنم .

دارم به 7 سین فکر میکنم.

6 تا ستاره و سی دی .......لنگ هفتمیم ...آهان سی دی "سگ کشی" رو میذارم رو کیس!

حوصله ندارم .همشونو میندازم کنار....

سفره من یک سین داره!

 

*******

کمتر از نیم ساعت مونده به سال تحویل

من بیخیال دارم چیپس میخورم با طعم "کودکانه" فرهاد!

از اونجایی که شورشو در آوردم، تصمیم میگیرم آدم باشم

واسه همین آهنگی رو دانلود میکنم و بعدش قول میدم که اینو گوش بدمو برم پایین!

 

اینکارو نمیکنم چون اونقدر لجبازم که به حرف خودم هم رحم نمیکنم!

 

*******

تلویزیون داره چرت و پرت نشون میده و گاهی هم SMS های مسخره ای میرسه!

جذاب ترین کار تلویزیون ارتباط مستقیم با کربلاس که اونم با کلیشه ای به اسم

احمد زاده عملا نابود میشه .

کنتور زمانی اون پایین صفحه  راه افتاده و آب از چشمای من!

صداشو خفه میکنم. وضو میگیرم. 2 رکعت نماز میخونم

وسط نماز همش به این فکر میکنم که بعدش چه دعایی کنم.

از نمازم چیزی نمیفهمم.

میذارم همشو یه جا بعد نماز بگم!

تازه میفهمم که چرا بغض یه کم سفته و تلخ.

درست مثل دل من که هم سفته و هم ....!

حرفامو که میزنم بر میگردم پشت میز

خانوم دکتری که داره شعر میخونه رو گوش نمیدم.

تنها چند دقیقه وقت دارم....

با خودم میگم:

ای خدا ...من چقدر باهات حرف دارم!

 

*******

سال که تحویل میشه تازه میفهمم که 4 شنبه سوری یه فرآیند دو مرحله ایه

که  میتونیم پس لرزه هایی از مرحله دوم رو مشاهده کنم.

 

قاعدتا  اونایی که این موقع از این کارا میکنن یا احمقن یا اینکه مادرای خوبی نداشتن!!!

دعای تحویل سال و قسم های من به صدا و سیما که تو رو خدا آقای مهندس!

یه کم که میگذره با  یه سخنرانی از پیش ضبط شده رهبر که  تا اونجایی که یادم میاد

قبلا استودیویی نبوده و بعدش هم  جناب پرزیدنت که همچنان در کسوت 84 مهرورزی میکند ، به من

ثابت میکنه که سال 85 هوا یه کم "سرده"!

 

*******

میام بالا

خسته شدم

میدونم فردا هم خبری نیس

پس فردا هم

روزای بعدش هم

اصلا گفتن نداره....زیر کتری رو روشن میکنم!

 

آهنگ "اعتراض" خیلی آرومم میکنه....فقط...

کاشکی یکی "میخوند"!

 

 

آینه فروش شهر کورانم من!

 

همه در تلاش و تکاپو

همه این طرف

اون طرف

نمیدونم چه خبره

میگن عیده!

من هنوزم نتونستم با خودم کنار بیام!

برای من عید و نوروز و سال نو و خیلی تعبیرات نسبتا احمقانه ای که میشه

هیچ وقت موضوعیت نداشته!

نمیتونم احساسی نسبت به لحظه تحویل سال داشته باشم!

اون چرت و پرتایی که میگن که سال نو آدم میفهمه که یه سال دیگه از عمرش گذشته و از اینجور

خزعبلات هم توی کتم نمیره ...

تمامی موارد بالا اصولا در مورد مبحث "تولد" هم صدق می کنه!

**********

نفهمیدم که چه طور شد

دلم داره می سوزه!

گاهی وقتا ادما به خاطر چیزایی که از دست میدن افسوس هم نمیخورن!

مثه من

خیلی چیزا هست که از دستشون میدم!

میدونم

الآن یه علامت سوال گرفتی دستت و منتظر*ی سوال کنی!

ببین

من جواب نمیدم که موضوع چیه!

 

**********

بوی عیدی

بوی توپ

بوی کاغذ رنگی

بوی تند ماهی دودی

                      وسط سفره نو

  بوی یاس جانماز ترمه مادر بزرگ

با اینا

   زمستونو سر میکنم

با اینا

خستگیمو در میکنم!

**********

بیشتر از اینکه سال تحویل و همون چرت و پرتایی که بالا متهم کردمشون رو

بخوام ببینم

دوست دارم یه چیز دیگه رو داشته باشم!

از این غصه میخورم که

 چرا ؟!!!

تو این شلوغی کیه که یاد انتظار* باشه؟

چند تامون همین سال که تحویل میشه،

به فکر اینیم که تو سالی که گذشت چقدر منتظر* بودیم؟!

 

میدونم الآن میخواین بهونه بگیرین و انتقاد کنین!

به درک

نظر هیچکی دیگه واسم مهم نیس!

لا اقل راجع به انتظار*

 

از کفر من تا دین تو....راهی به جز «تردید» نیست!

 

دل پر خون

                 حالت فانی

                                 ذهن پر گچ

                                               درد نادانی

من به  صد ملت و کشور گفتم

                        که چه  سرد است

                                                                                                 ستاره ثانی

********

 

در اصل آنچه سبب رخ نمودن جنبه های پست اخلاقی در زندگی میشود

ناشی از  تفکر و انشعاب  فکری است که جریانات مشوش و پیچیده

اجتماعی (نه لزوما در اجتماعات بزرگ) بر آن اثر میگذارد.

فلذا تصمیمات شخصی هر انسان میتواند

در صورت آگاهی از تاثیرات نامناسب جریانات جدید "جوی"  توام با فحش و ناسزا باشد،

پس عجیب نیست اگر پس از طی پروسه فوق

به کسی بگویی :

خفه شو آشغال!

********

 

به هشتمین روز از سومین ماه سال میلادی که فکر میکنم

تصمیم می گیرم ادعا کنم  منحنی نیاز مردان به زنان یک نمودار است که

در صفر ماکزیمم میشود و همانجاست که ناگهان سقوط می کند....

فکر احمق بودن فمینست ها داره مثل خوره جونمو میخوره.....

 اینجا زنها دو دسته اند

اونایی که عاقل نیستن

و

اونایی که فکر میکنن عاقل نیستن!

 

********

 

دست توی جیبم میکنم.

تصمیم میگیرم  برم دستشویی

به چیزی فکر نمیکنم جز اینکه ممکنه چیزایی کثیفی هم باشه که

واسه خیلیا نون آور باشه...

کارت تخلیه چاه رو  میندازم دور....

 

********

- به خدا قسم اشتباه میکنی

- نه ؛ امکان نداره

- میگم کار من نبوده، به خدا قسم!

- امکان نداره....به هیچ عنوان قبول نمیکنم!

-به مقدسات نظام قسم من نکردم!

- مممم!...حالا بذار فکرامو کنم ببینم چی میشه!

 

********

 

به کثافت فکر نکن و پستی

به روح لطیف بیندیش و عشق های دو روزه!

می گویم:

مگر تو نبودی که عاشق بودی؟!

و

                                           شیهه کشان  ارضاء   میشوم!